کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 28:8-20 هزارۀ نو (NMV)

8. از قضا، پدر پوبلیوس در بسترِ بیماری افتاده بود و تب و اسهال داشت. پولس نزد او رفت و دعا کرده، دست بر او گذاشت و شفایش بخشید.

9. پس از این واقعه، سایر بیمارانی که در جزیره بودند، می‌آمدند و شفا می‌گرفتند.

10. آنها ما را تکریمِ بسیار کردند، و چون آمادۀ رفتن می‌شدیم، هرآنچه نیازمان بود برایمان فراهم آوردند.

11. پس از سه ماه، با کشتی‌ای که زمستان را در جزیره مانده بود، راهی دریا شدیم. آن کشتی از اسکندریه بود و علامت جوزا داشت.

12. به سیراکوز رسیده، لنگر انداختیم و سه روز توقف کردیم.

13. سپس سفر دریایی را ادامه دادیم و به شهر ریگیون رسیدیم. روز بعد، باد جنوبی برخاست، و فردای آن روز به شهر پوتیولی رسیدیم.

14. آنجا برادرانی چند یافتیم که از ما دعوت کردند هفته‌ای با ایشان به سر بریم. سرانجام به روم رسیدیم.

15. برادرانِ آنجا شنیده بودند که در راه هستیم، پس تا بازار آپیوس و ’سه میخانه‘ آمدند تا از ما استقبال کنند. پولس با دیدن ایشان خدا را شکر کرد و قوّت‌قلب یافت.

16. چون به روم رسیدیم، به پولس اجازه داده شد با یک سربازِ محافظ در منزل خود بماند.

17. سه روز بعد، پولس بزرگان یهود را فرا خواند. چون گرد آمدند، بدیشان گفت: «ای برادران، با آنکه من کاری بر ضد قوم خود یا رسوم پدرانمان نکرده بودم، مرا در اورشلیم گرفتار کردند و تحویل رومیان دادند.

18. آنها از من بازخواست کردند و بر آن شدند آزادم کنند، زیرا در من جرمی ندیدند که سزاوار مرگ باشد.

19. امّا چون یهودیان اعتراض کردند، ناچار شدم از قیصر دادخواهی کنم، البته نه تا از قوم خود شکایت کرده باشم.

20. از همین رو خواستم شما را ببینم و با شما سخن بگویم، زیرا به‌خاطر امید اسرائیل است که مرا بدین زنجیر بسته‌اند.»

خوانده شده فصل کامل اعمال 28