کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 27:33-40 هزارۀ نو (NMV)

33. کمی پیش از طلوع آفتاب، پولس همه را ترغیب کرد که چیزی بخورند. گفت: «امروز چهارده روز است که در انتظار به سر برده‌اید و چیزی نخورده، بی‌غذا مانده‌اید.

34. پس استدعا می‌کنم غذایی بخورید، چرا که برای زنده ماندن بدان نیازمندید. مویی از سر هیچ‌یک از شما کم نخواهد شد.»

35. چون این را گفت، نان برگرفت و در مقابلِ همه خدا را شکر کرد و نان را پاره نموده، مشغول خوردن شد.

36. پس همه دلگرم شدند و غذا خوردند.

37. جملگی در کشتی، دویست و هفتاد و شش تن بودیم.

38. وقتی سیر شدند، بقیۀ غَله را به دریا ریختند و کشتی را سبک کردند.

39. چون روز شد، خشکی را نشناختند، امّا خلیجی کوچک با ساحل شنی دیدند. پس بر آن شدند که در صورت امکان کشتی را در آنجا به گِل بنشانند.

40. بند لنگرها را بریدند و آنها را در دریا رها کردند و طنابهای نگهدارندۀ سکان را نیز باز کردند. سپس، بادبانِ سینۀ کشتی را در مسیر باد بالا کشیدند و به سوی ساحل پیش رفتند.

خوانده شده فصل کامل اعمال 27