کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 24:10-26 هزارۀ نو (NMV)

10. چون والی به پولس اشاره کرد که سخن بگوید، او چنین پاسخ داد: «می‌دانم سالیان درازی است که کار داوری بر این قوم را بر عهده دارید؛ پس با کمال خشنودی، دفاع خود را عرضه می‌دارم.

11. شما خود می‌توانید تحقیق کنید و دریابید که از زمانی که من برای عبادت به اورشلیم رفتم، دوازده روز بیشتر نمی‌گذرد،

12. و در این مدت، مرا ندیده‌اند که در معبد با کسی جرّ و بحث کنم یا اینکه در کنیسه‌ها یا در شهر، مردم را بشورانم.

13. آنها نمی‌توانند اتهاماتی را که بر من می‌زنند، ثابت کنند.

14. امّا نزد شما اعتراف می‌کنم که با پیروی از طریقتی که آنان بدعتش می‌خوانند، خدای پدرانمان را عبادت می‌کنم و به هرآنچه نیز که در تورات و کتب پیامبران نوشته شده، اعتقاد دارم.

15. من هم مانند ایشان امید بر خدا دارم و معتقدم برای نیکان و بدان قیامتی در پیش است.

16. از این رو، سخت می‌کوشم تا نسبت به خدا و مردم با وجدانی پاک زندگی کنم.

17. «من پس از سالیانی دراز، به اورشلیم رفتم تا برای نیازمندانِ قوم خود هدایایی ببرم و قربانی تقدیم کنم.

18. این را به جای می‌آوردم که مرا در حالی که تطهیر کرده بودم، در معبد یافتند. نه جمعیتی در میان بود و نه آشوبی.

19. در آنجا چند یهودی از ایالت آسیا بودند که باید اینجا در مقابل شما حضور می‌یافتند تا اگر اتهامی علیه من دارند، بازگویند.

20. و یا اینکه کسانی که اینجا هستند، بگویند وقتی در حضور شورا ایستاده بودم، چه جرمی در من یافتند،

21. جز اینکه در میان آنان با صدای بلند گفتم: ”به‌خاطر رستاخیز مردگان است که امروز در حضور شما محاکمه می‌شوم.“‌»

22. آنگاه فِلیکْس که به خوبی با طریقت آشنایی داشت، محاکمه را به وقتی دیگر موکول کرد و گفت: «وقتی لیسیاسِ فرمانده بیاید، به مسئلۀ شما رسیدگی خواهم کرد.»

23. سپس به افسر مسئول دستور داد تا پولس را تحت‌نظر بگیرد، ولی در ضمن آزادیهایی به او بدهد و مانع از این نشود که آشنایانش نیازهای او را برطرف کنند.

24. چند روز بعد، فِلیکْس با همسرش دْروسیلا که یهودی بود، آمد و از پیِ پولس فرستاده، به سخنان او دربارۀ ایمان به مسیح گوش فرا داد.

25. چون پولس سخن از پارسایی، پرهیزگاری و داوریِ آینده به میان آورد، فِلیکْس هراسان شد و گفت: «فعلاً کافی است! می‌توانی بروی. در فرصتی دیگر باز تو را فرا خواهم خواند.»

26. در ضمن، امیدوار بود پولس رشوه‌ای به او بدهد. از این رو، بارها احضارش می‌کرد و با او سخن می‌گفت.

خوانده شده فصل کامل اعمال 24