کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعمال 16:4-17 هزارۀ نو (NMV)

4. آنها چون از شهری به شهر دیگر می‌رفتند، قوانینی را که رسولان و مشایخ در اورشلیم وضع کرده بودند، به مردم می‌سپردند تا آنها را رعایت کنند.

5. پس، کلیساها در ایمان استوار می‌شدند و هر روز بر شمارشان افزوده می‌شد.

6. سپس، سرتاسر دیار فْریجیه و غَلاطیه را درنَوَردیدند، زیرا روح‌القدس ایشان را از رسانیدن کلام به ایالت آسیا منع کرده بود.

7. چون به سرحد میسیه رسیدند، سعی کردند به بیطینیه بروند، امّا روحِ عیسی به ایشان اجازه نداد.

8. از این رو، از میسیه گذشتند و به تْروآس رفتند.

9. شب هنگام، پولس در رؤیا دید که مردی مقدونی در برابرش ایستاده، به او التماس می‌کند که «به مقدونیه بیا و ما را مدد کن.»

10. چون این رؤیا را دید، بی‌درنگ عازم مقدونیه شدیم، زیرا اطمینان یافتیم که خدا ما را فرا خوانده است تا بدیشان بشارت دهیم.

11. پس، از تْروآس با کشتی یکراست به ساموتْراکی رفتیم، و روز بعد به نیاپولیس رسیدیم.

12. از آنجا راهی فیلیپی شدیم که یکی از شهرهای عمدۀ آن بخش از مقدونیه و از مهاجرنشینهای روم بود، و چند روز در آن شهر ماندیم.

13. روز شَبّات از شهر خارج شدیم و به کنار رودخانه رفتیم، با این انتظار که در آنجا مکانی برای دعا وجود دارد. پس نشستیم و با زنانی که گرد آمده بودند، به گفتگو پرداختیم.

14. در میان آنان زنی خداپرست از شهر تیاتیرا بود که به سخنان ما گوش فرا می‌داد. او لیدیه نام داشت و فروشندۀ پارچه‌های ارغوان بود. خداوند قلب او را گشود تا به پیام پولس گوش بسپارد.

15. چون او با اهل خانه‌اش تعمید گرفت، با اصرار بسیار به ما گفت: «اگر یقین دارید که به خداوند ایمان آورده‌ام، بیایید و در خانۀ من بمانید.» سرانجام تسلیم درخواست او شدیم.

16. یک بار که به مکان دعا می‌رفتیم، به کنیزی برخوردیم که روح غیبگویی داشت و از راه طالع‌بینی سود بسیار عاید اربابان خود می‌کرد.

17. او در پی پولس و ما می‌افتاد و فریادکنان می‌گفت: «این مردان، خدمتگزاران خدای متعالند و راه نجات را به شما اعلام می‌کنند.»

خوانده شده فصل کامل اعمال 16