فصول

  1. 1
  2. 2
  3. 3
  4. 4
  5. 5
  6. 6
  7. 7
  8. 8

کتاب عهد عتیق

عهد جدید

غزل غزلها 8 Today's Persian Version (TPV)

1. ای کاش تو برادر من ‌بودی که مادرم تو را شیر ‌داده بود،آنگاه اگر تو را در خیابان می‌دیدم می‌توانستم تو را ‌ببوسمو کسی ایرادی نمی‌گرفت.

2. بعد تو را به خانه مادرم می‌بردمتا عشق را به من بیاموزی.آنگاه در آنجا شراب نابو شیرهٔ انار خود را به تو می‌دادم.

3. کاشکه دست چپش زیر سرِ من می‌بودو با دست راست خود مرا در آغوش می‌کشید.

4. ای دختران اورشلیم، شما را قسم می‌دهمکه عشق ما را برهم مزنید.

غزل ششم

5. این کیست که بازو به بازوی دلدار خود از صحرا می‌آید؟در زیر آن درخت سیب،جایی که مادرت تو را به دنیا آورد، بیدارت کردم.

6. عشق مرا مثل خاتَم در دلت مُهر کنو همچون بازوبند طلا بر بازویت ببند،زیرا عشق مانند مرگ نیرومندو مثل گور ترسناک استو شعله‌هایش همانند شعله‌های پُرقدرت آتشبا بی‌رحمی می‌سوزاند.

7. آبها نمی‌توانند آتش محبّت را خاموش سازند.حتّی سیلابها قادر نیستند که آن را فرونشانند.هرگاه کسی بخواهد که عشق را با دارایی و ثروت خود به دست آورد،آن را خوار و حقیر می‌شمارد.

8. ما خواهر کوچکی داریمکه سینه‌هایش هنوز بزرگ نشده‌اند.اگر کسی به خواستگاری او بیاید، چه بگوییم؟

9. اگر او دیوار می‌بود،بالایش یک بُرج نقره بنا می‌کردیم.اگر دروازه می‌بود،با تخته‌هایی از سدر او را می‌پوشاندیم.

10. من دیوارمو سینه‌هایم بُرجهای آن.محبوب من می‌داند که در کنار او من آرامی و خرسندی می‌یابم.

11. سلیمان در بعل هامون تاکستانی داشتو آن را به دهقانان اجاره دادتا هر کدام در مقابل میوهٔ باغ،هزار سکّهٔ نقره به او بدهند.

12. امّا ای سلیمان، هزار سکّهٔ آن مال تو باشدو دویست سکّه هم مال دهقانان؛من تاکستانی برای خودم دارم.

13. ای محبوبهٔ من، بگذار که صدایت را از باغ بشنوم،دوستان من نیز منتظر شنیدن صدای تو می‌باشند.

14. محبوب من، عجله کنو مانند غزال و آهوی جوان بر کوههای عطرآگین، به سوی من بیا!