کتاب عهد عتیق

عهد جدید

غزل غزلها 5:2-11 Today's Persian Version (TPV)

2. من خواب هستم، امّا دلم بیدار است.در عالم خواب صدای محبوبم را می‌شنوم که در می‌زند و می‌گوید:«در را بازکن ای عزیز من،ای عشق من، ای کبوتر منو ای آنکه در جمال و زیبایی کامل هستی،زیرا سرم از شبنم سحرگاهی و حلقه‌های مویم از نم‌نم باران شب، ‌تَر است.»

3. لباسم را از تن بیرون کردم،چگونه می‌توانم آن را دوباره بپوشم؟پاهایم را شستم،چطور می‌توانم آنها را دوباره کثیف نمایم؟

4. محبوبم دست خود را از سوراخ در داخل کرد.تمام وجودم به لرزه درآمد.

5. برخاستم تا در را برایش باز کنم.دستانم به مُر آغشته بود.از انگشتانم مُر می‌چکید،هنگامی‌که قفل را به دست گرفتم.

6. امّا وقتی در را بازکردم،محبوبم رفته بود.چقدر دلم می‌خواست که صدایش را بشنوم.به جستجویش رفتم، امّا او را نیافتم.صدایش کردم، ولی جواب نداد.

7. پاسبانان شب مرا یافتند،مرا زدند و زخمی کردند.نگهبانان دیوارهای شهر، قبای مرا ربودند.

8. ای دختران اورشلیم، شما را قسم می‌دهمکه اگر محبوب مرا یافتید،به او بگویید که من بیمار عشق او هستم.

9. ای زیباترین خوبرویان،محبوب تو بر مردان دیگر چه برتری و فضیلتی داردکه ما را این چنین قسم می‌دهی؟

10. محبوب من زیبا و قوی استو در بین ده هزار جوان ممتاز می‌باشد.

11. چهره او درخشان و برنزی می‌باشدموهایش پُرچین و شکنو سیاه مثل کلاغ می‌باشد.

خوانده شده فصل کامل غزل غزلها 5