شبها زار زار گریه می‌کند و اشکش، قطره‌قطره بر گونه‌هایش می‌ریزد.از تمام دوستانی که داشت، یک نفر هم برایش باقی نمانده است.دوستانش به او خیانت کرده‌ و همگی با او دشمن شده‌اند.