«به‌خاطر غمهای خود می‌گریم و اشک از چشمانم جاری است.کسی نیست که مرا تسلّی دهد و جانم را تازه کند.دشمنانم پیروز گشته‌اند و برای فرزندانم آینده‌ای نیست.