کتاب عهد عتیق

عهد جدید

دوم پادشاهان 4:24-29 Today's Persian Version (TPV)

24. آنگاه زن الاغ را پالان کرد و به خدمتکار گفت: «تا آنجا که می‌توانی تند برو و تا وقتی‌که من نگفته‌ام آهسته نرو.»

25. پس زن روانه شد و در کوه کرمل، به مرد خدا رسید.هنگامی‌که مرد خدا دید که او می‌آید به خدمتکار خود جیحزی گفت: «نگاه کن زن شونمی می‌آید.

26. عجله کن و به استقبالش برو و ببین آیا حال خودش، شوهرش و فرزندش خوب است.»زن به جیحزی گفت: «همه‌چیز خوب است.»

27. امّا وقتی به سر کوه نزد الیشع رسید، به پاهایش چسبید. جیحزی آمد تا او را از پاهایش دور کند، الیشع گفت: «او را رها کن، مگر نمی‌بینی او عمیقاً ناراحت است؟ و خداوند در مورد آن چیزی به من نگفته است.»

28. آنگاه زن گفت: «آیا من از شما فرزندی خواستم؟ آیا از شما خواهش نکردم که مرا فریب ندهید؟»

29. الیشع به جیحزی گفت: «عجله کن، عصای مرا بردار و برو. اگر کسی را دیدی، سلام نکن و اگر به تو سلام کردند، جواب نده. عصای مرا روی صورت پسر بگذار.»

خوانده شده فصل کامل دوم پادشاهان 4