کتاب عهد عتیق

عهد جدید

دوم سموئیل 20:17-26 Today's Persian Version (TPV)

17. یوآب نزد آن زن رفت و زن از او پرسید: «تو یوآب هستی؟»او جواب داد: «بله.»زن به او گفت: «به حرف کنیزت گوش بده.»یوآب گفت: «گوش می‌دهم.»

18. زن گفت: «در قدیم می‌گفتند: اگر مشکلی دارید 'برای حل آن به شهر آبل بروید.' زیرا در آنجا هر مشکلی حل و فصل می‌شد.

19. من یکی از اشخاص صلح جو و ایماندار در اسرائیل هستم. تو می‌خواهی شهری را که مادر شهرهای اسرائیل است خراب کنی؟ چرا چیزی که متعلّق به خداوند است از بین می‌بری؟»

20. یوآب جواب داد: «خدا نکند که من آن را نابود یا خراب کنم.

21. امّا در اینجا شخصی است به نام شبع پسر بکری، از کوهستان افرایم. او در مقابل داوود پادشاه دست به شورش زده است. ما فقط او را می‌خواهیم که تسلیم شود و آن وقت ما همه از اینجا می‌رویم.»زن گفت: «بسیار خوب، ما سر او را از آن طرف دیوار برایت می‌اندازیم.»

22. آنگاه زن با پیشنهاد حکیمانهٔ خود نزد مردم رفت و آنها سر شبع را بریدند و برای یوآب انداختند. بعد یوآب شیپور نواخت و مردان، شهر را ترک کردند و به خانه‌های خود بازگشتند و یوآب به اورشلیم نزد پادشاه رفت.

23. اکنون یوآب فرماندهٔ کلّ ارتش اسرائیل بود و بنایاهو، پسر یهویاداع سرفرماندهی لشکر محافظین دربار را به عهده داشت.

24. ادورام مسئول کارگران اجباری، یهوشافاط، پسر اخیلود وزیر اطّلاعات،

25. شیوا منشی و صادوق و ابیاتار کاهن بودند.

26. عیرای یاییری هم کاهن شخصی داوود بود.

خوانده شده فصل کامل دوم سموئیل 20