کتاب عهد عتیق

عهد جدید

دوم سموئیل 19:1-8 Today's Persian Version (TPV)

1. یوآب باخبر شد که پادشاه برای ابشالوم گریه می‌کند و سوگوار است.

2. چون مردم شنیدند که پادشاه به‌خاطر پسر خود بسیار غمگین است، پیروزی آن روز به اندوه تبدیل شد.

3. سربازان همه به آرامی وارد شهر شدند، مانند سپاهی که شکست خورده باشد.

4. پادشاه روی خود را پوشاند و با صدای بلند گریه کرد و گفت: «آه ای پسرم، ابشالوم! وای پسرم، ابشالوم!»

5. آنگاه یوآب به کاخ پادشاه آمد و به او گفت: «امروز تو همه را خجالت دادی. همین مردم بودند که زندگی تو، پسران، دختران، زنان و صیغه‌‌هایت را نجات دادند.

6. تو دشمنان خود را دوست داری و از کسانی‌که به تو محبّت دارند نفرت داری. حالا به ما ثابت شد که مأموران و خدمتکارانت نزد تو هیچ ارزشی ندارند. امروز فهمیدیم که اگر ابشالوم زنده بود و همهٔ ما کشته می‌شدیم تو شاد می‌شدی.

7. به هر صورت حالا برخیز و بیرون برو با مردم با مهربانی صحبت کن. اگر این کار را نکنی به خدا قسم که تا شب یک نفر هم برایت باقی نمی‌ماند و این برایت مصیبتی خواهد بود که در عمرت ندیده باشی.»

8. پس پادشاه به ناچار برخاست و رفت و کنار دروازهٔ شهر نشست. مردان او شنیدند که او آنجاست و همهٔ آنها آنجا جمع شدند.در این زمان تمام اسرائیلی‌ها به شهرهای خودشان فرار کردند.

خوانده شده فصل کامل دوم سموئیل 19