کتاب عهد عتیق

عهد جدید

دوم سموئیل 17:19-27 Today's Persian Version (TPV)

19. زن صاحب خانه، سر چاه را با پارچه‌ای پوشاند و بروی پارچه مقداری گندم ریخت که چاه معلوم نشود.

20. وقتی خادمان ابشالوم آمدند و از او پرسیدند که اخیمعص و یوناتان کجا هستند.زن گفت: «آنها به آن طرف رودخانه رفتند.»خادمان پس از آنکه جستجو کردند و آنها را نیافتند، به اورشلیم برگشتند.

21. وقتی آنها رفتند، یوناتان و اخیمعص از چاه بیرون آمدند و نزد داوود پادشاه رفتند و گفتند: «زود باش و از رودخانه عبور کن، زیرا اخیتوفل پیشنهاد کرده است که تو را دستگیر کنند و بکشند.»

22. آنگاه داوود برخاست و با همراهان خود از رود اردن عبور کردند و تا سپیده‌دَم حتّی یک نفر هم در آنجا نماند.

23. چون اخیتوفل دید که پیشنهادش مورد قبول قرار نگرفت، الاغ خود را پالان کرد و به شهر و خانهٔ خود رفت. پس از آنکه کارهای خود را سر و سامان داد، خود را به دار آویخت و او را در آرامگاه پدرش به خاک سپردند.

24. داوود به محنایم رسید. ابشالوم اردوی اسرائیل را آماده و مجهّز کرد و از رود اردن گذشت.

25. ابشالوم عماسا را به جای یوآب به فرماندهی سپاه خود برگزید. (عماسا پسر شخصی به نام یترای اسرائیلی، شوهر ابیجایل دختر ناحاش، خواهر صرویه، مادر یوآب بود.)

26. ابشالوم و سپاه او در سرزمین جلعاد اردو زدند.

27. چون داوود به محنایم آمد، شوبی پسر ناحاش از ربت بنی‌عمون، ماخیر پسر عمیئیل از لودبار و برزلائی جلعادی از روجلیم از او استقبال کردند.

خوانده شده فصل کامل دوم سموئیل 17