کتاب عهد عتیق

عهد جدید

دوم سموئیل 13:18-25 Today's Persian Version (TPV)

18. پس خادم اَمنون او را از خانه بیرون کرد و در را پشت سرش بست.تامار ردای بلندِ آستین‌دار به تن داشت، زیرا در آن زمان دختران باکرهٔ پادشاه آن‌گونه ردا می‌پوشیدند.

19. تامار خاکستر بر سر خود ریخت، لباس خود را پاره کرد و درحالی‌که دستهای خود را بر سر گذاشته بود فریادکنان از آنجا رفت.

20. ابشالوم از تامار پرسید: «آیا برادرت این کار را با تو کرده است؟ آرام باش. غصّه نخور. او برادر توست.» تامار در خانهٔ ابشالوم در غم و پریشانی به سر می‌برد.

21. هنگامی‌که داوود پادشاه این خبر را شنید، بسیار خشمگین شد. ولی پسر خود اَمنون را سرزنش نکرد. چون او پسر اولش بود. او را بسیار دوست می‌داشت.

22. ابشالوم از اَمنون به‌خاطر این عمل متنفّر شد ولی خاموش ماند.

23. دو سال از آن ماجرا گذشت. پشم‌چینان ابشالوم در نزدیکی افرایم، پشم گوسفندان او را می‌چیدند. و ابشالوم تمام برادران خود را در آن مراسم دعوت کرد.

24. ابشالوم نزد پادشاه رفت و او و مأمورینش را به جشن پشم‌چینی دعوت کرد.

25. پادشاه گفت: «خیر فرزندم، اگر همهٔ ما بیاییم برایت بسیار زحمت می‌شود.» ابشالوم بسیار اصرار کرد، امّا پادشاه نپذیرفت. از او تشکّر کرد و برکتش داد.

خوانده شده فصل کامل دوم سموئیل 13