کتاب عهد عتیق

عهد جدید

دوم سموئیل 1:6-17 Today's Persian Version (TPV)

6. او جواب داد: «من اتّفاقی از کوه جلبوع می‌گذشتم، در آنجا شائول را دیدم که بر نیزهٔ خود تکیه داده و ارّابه‌ها و سواران دشمن به او نزدیک می‌شدند.

7. وقتی به پشت سر نگاه کرد و مرا دید، صدا کرد. من جواب دادم: 'بلی ای آقا'

8. او پرسید: 'تو کیستی؟' جواب دادم: 'من یک عمالیقی هستم.'

9. او به من گفت: 'بیا اینجا و مرا بکش، من به سختی مجروح شده‌ام و در حال مرگ هستم.'

10. پس رفتم و او را کشتم، چون می‌دانستم به‌خاطر آن زخم مهلکی که داشت، امکان زنده ماندنش نبود. بعد تاج سر و بازوبندش را برداشته به حضور سرور خود آوردم.»

11. آنگاه داوود و همراهانش جامهٔ خود را پاره کردند و

12. برای شائول و یوناتان، برای اسرائیل و سپاه خداوند، گریستند و عزاداری کرده، تا شام روزه گرفتند زیرا بسیاری از آنها در جنگ کشته شده بودند.

13. داوود از جوان پرسید: «اهل کجا هستی؟»او جواب داد: «من پسر یک مهاجر عمالیقی هستم.»

14. داوود گفت: «آیا نترسیدی که پادشاه برگزیدهٔ خداوند را کشتی؟»

15. بعد داوود به یکی از مردان خود گفت: «او را بکش.» آن مرد با شمشیر خود او را زد و کشت.

16. داوود گفت: «خونت به گردن خودت باشد، زیرا با زبان خود اقرار کردی که پادشاه برگزیدهٔ خداوند را کشتی.»

17. داوود این سوگنامه را برای شائول و پسرش، یوناتان سرود.

خوانده شده فصل کامل دوم سموئیل 1