13. آنگاه آنانی که باقیمانده بودند، از کوه پایین آمدند و نزد رهبران خود رفتندو قوم خداوند به نزد او آمدند و برای جنگ آماده شدند.
14. مردان از افرایم به دنبال طایفهٔ بنیامین،به طرف درّه آمدند،فرماندهان از ماخیر و رهبران از زبولون،
15. رهبران یساکار با دبورهو باراق به دشت آمدند.امّا در بین طایفهٔ رئوبین نفاق بودو شک داشتند که بیایند.
16. چرا در بین آغلها درنگ نمودی؟برای اینکه نوای نی را بشنوی؟بلی، در بین طایفهٔ رئوبین نفاق بود.آنها نتوانستند تصمیم بگیرند که بیایند
17. جلعاد در آن طرف رود اردن ماند.چرا دان نزد کشتیها ماند؟اشیر در ساحل آرام نشستو در بندرها ساکن شد.
18. مردم طایفههای زبولون و نفتالی زندگی خود را،در میدان جنگ به خطر انداختند.
19. پادشاهان آمدند و جنگیدند.پادشاهان کنعان در تعنکو چشمههای مجدو جنگ کردند،امّا غنیمتی از نقره به دست نیاوردند.
20. ستارگان از آسمان جنگیدند.هنگامیکه از این سو تا آن سوی آسمان را میپیمودند،آنها علیه سیسرا جنگیدند.
21. وادی خروشان قیشون، آنها را در ربود،پیشروی وادی قیشون.ای جان من، قوی باش.
22. آنگاه صدای بلند چهار نعل سُم اسبان،همانند صدای پای دشمنان شنیده شد.
23. فرشتهٔ خداوند میگوید که میروز را لعنت کنید.به ساکنان آن لعنت بفرستید،زیرا آنها برای کمک به خداوند نیامدندو او را در جنگ با دشمنانش تنها گذاشتند.