کتاب عهد عتیق

عهد جدید

حزقیال 41:2-24 Today's Persian Version (TPV)

2. و طول آن پنج متر بود و قطر دیوارها در هر طرف دو و نیم متر بودند. او اتاق را اندازه گرفت درازای آن بیست متر و پهنای آن ده متر بود.

3. آنگاه او به اتاق اندرونی رفت. راهروی آن را اندازه گرفت. عرض آن یک متر و طول آن سه متر بود و قطر دیوارها در هر طرف سه و نیم متر بود.

4. سپس اتاق را اندازه گرفت مساحت آن ده متر مربّع بود. این اتاق پشت اتاق مرکزی قرار داشت. آنگاه به من گفت: «این مقدّسترین مکان است.»

5. آن مرد، قطر دیوار داخلی معبد بزرگ را اندازه گرفت؛ سه متر بود. در کنار این دیوار در سراسر معبد بزرگ اتاقهای کوچکی به پهنای دو متر وجود داشت.

6. این اتاقها سه طبقه بودند که در هر طبقه سی اتاق بود. دیوارهای خارجی هر طبقه از طبقهٔ زیرین نازکتر بود و وزن هر طبقه بر روی دیوار زیرین بود.

7. دیوار معبد بزرگ از بیرون از پایین تا بالا به یک قطر به‌نظر می‌رسید. دو راه پلّهٔ عریض ساخته بودند تا بتوان از طبقهٔ زیرین به طبقهٔ میانی و از آنجا به طبقهٔ بالایی رفت.

12. در انتهای محوطهٔ باز در غرب معبد بزرگ ساختمانی به پهنای سی و پنج متر و درازای چهل و پنج متر وجود داشت، دیوارهایش دو و نیم متر ضخامت داشتند.

13. آنگاه آن مرد، پیرامون معبد بزرگ را اندازه گرفت. درازای آن پنجاه متر بود. و از پشت معبد بزرگ به طرف محوطهٔ باز و تا غرب ساختمان نیز پنجاه متر بود.

14. اندازهٔ جلوی معبد بزرگ به اضافهٔ فضای خالی دو طرف آن نیز پنجاه متر بود.

15. او طول ساختمان را به طرف غرب به اضافهٔ تالارهایی که در دو طرف آن بودند را اندازه گرفت، پنجاه متر بود.اتاق ورودی معبد بزرگ، مکان مقدّس و مقدّسترین مکان

16. همهٔ آنها از زمین تا پنجره‌ها روکش چوبی داشتند و پنجره‌ها قابل پوشاندن بود.

17. دیوارهای داخلی معبد بزرگ تا بالای درها با کنده‌کاری

18. نقش فرشتگان نگهبان و درخت خرما پوشانده شده بود. بین هر دو موجود، یک درخت بود و موجودات بالدار دو چهره داشتند.

19. یکی از دو چهره شبیه انسان بود و به طرف نخل نگاه می‌کرد. دیگری به شکل شیر و به جهت دیگر می‌نگریست.

20. دیوارهای معبد بزرگ از زمین تا بالای درها بدین‌گونه تزئین شده بودند.

21. چهارچوب درهای مکان مقدّس مربّع بودند.

22. آنجا در برابر مقدّسترین مکان چیزی شبیه قربانگاه چوبی بود به ارتفاع یک و نیم متر و مساحت یک متر مربّع. گوشه‌‌ها، پایه‌ها و کناره‌های آن چوبی بود. و آن مرد به من گفت: «این میزی است که در حضور خدا می‌باشد.»

23. آنجا در انتهای راهرو، دری برای مکان مقدّس و در دیگری برای مقدّسترین مکان وجود داشت

24. این درها دو لنگه داشتند و از وسط باز می‌شدند.

خوانده شده فصل کامل حزقیال 41