1. کلام خداوند بر من آمد و فرمود:
2. «ای انسان فانی، رو به سوی سرزمین ماجوج بایست و علیه جوج، پادشاه ماشک و توبال نبوّت کن
3. و به او بگو خداوند چنین میفرماید: ای جوج، پادشاه ماشک و توبال، من دشمن تو هستم.
4. تو را بازمیگردانم و در آروارههایت قلّابها میگذارم و تو را با تمام لشکرت، اسبها و سواران و همهٔ زرهپوشان، جمعیّت بزرگی که به سپر و شمشیر مسلّح هستند، بیرون میآورم.
5. مردانی مسلّح به سپر و کلاهخود از پارس و حبشه و لیبی با ایشان خواهند بود.
6. سرزمین جومر و تمام سپاه او و همچنین اهالی کشور بیت توجرمه از شمال با بسیاری از مردم دیگر به تو میپیوندند.
7. پس ای جوج، آماده باش و لشکرت را با متّحدانت برای جنگ آماده ساز.
8. بعد از چند سال به تو امر میکنم به کشوری که مدّتها ویران مانده بود و مردم آن از تبعید به ممالک مختلف برگشته و در وطن خود در امنیّت ساکن شدهاند، حمله کنی.
9. تو و تمام سپاهیانت و مردم بسیاری که با تو هستند چون توفان پیشروی خواهید کرد و چون ابری سرزمین را خواهید پوشاند.»
10. بنابراین خداوند متعال چنین میفرماید: «در آن روز افکاری به نظرت میآید و نقشهٔ پلیدی خواهی کشید.
11. خواهی گفت: 'من به جنگ سرزمین روستاهای بدون دیوار خواهم رفت و من به مردم آرامی که در امنیّت زندگی میکنند، یورش خواهم برد. همهٔ ایشان بدون دیوار، نردهها و دروازهها هستند.'