کتاب عهد عتیق

عهد جدید

ایّوب 7:3-11 Today's Persian Version (TPV)

3. ماههای عمر من در بیهودگی می‌گذرند.شبهای طولانی و خسته کننده‌ای، نصیب من شده است.

4. وقتی دراز می‌کشم تا بخوابم می‌گویم که چه وقت صبح می‌شود.شب طولانی است و من تا صبح از این پهلو به آن پهلو می‌غلطم.

5. تن من پوشیده از کِرم و گرد و خاک استو پوست بدنم تَرَک خوردهو چِرک گرفته است.

6. روزهایم تندتر از ماکوی بافندگان می‌گذرندو در ناامیدی به پایان می‌رسند.

7. فراموش نکنید که عمر من لحظه‌ای بیش نیستو چشم من، روز خوبی را نخواهد دید

8. و چشمانی که امروز به من می‌نگرند، دیگر به رویم نخواهند افتاد.مرا جستجو خواهید کرد، امّا اثری از من نخواهید یافت.

9. مثل ابری که پراکنده و ناپدید می‌شود،کسانی هم که می‌میرند دیگر بر نمی‌خیزند.

10. به خانه‌های خود باز نمی‌گردندو آشنایانشان برای همیشه آنها را از یاد می‌برند.

11. از همین سبب است که نمی‌توانم خاموش بمانمو می‌خواهم درد و رنج خود را بیان کنم.

خوانده شده فصل کامل ایّوب 7