14. مردم مصر از این موضوع به ساکنان سرزمین کنعان خبر خواهند داد. مردم کنعان میدانند که تو ای خداوند، با این قوم هستی و خود را در ابری که بالای سر آنهاست، نشان میدهی و با ستون ابر و آتش شب و روز آنها را راهنمایی میکنی.
15. حالا اگر تمام این قوم را از بین ببری، آن مردمی که شهرت تو را شنیدهاند، خواهند گفت:
16. 'چون خداوند نتوانست این قوم را به این سرزمین که وعدهٔ مالکیّت آن را به آنها داده بود برساند، مجبور شد که آنها را در بیابان از بین ببرد.'
17. اکنون از درگاه تو تقاضا میکنم، قدرت خود را به ما نشان ده و آنچه را قول داده بودی انجام بده، هنگامیکه فرمودی:
18. من، خداوند به آسانی خشمگین نمیشوم و محبّت من بیپایان است و به شما وفادار هستم و گناهان شما را میبخشم، امّا گناه را بدون سزا نمیگذارم. بهخاطر گناه پدران، فرزندانشان را تا نسل سوم و چهارم جزا میدهم.
19. پس از حضور تو التماس میکنم که از روی بزرگواری و محبّت بیپایانت، گناهان این مردم را ببخشی، چنانچه از همان زمانی که سرزمین مصر را ترک کردند، تاکنون بارها گناهان ایشان را بخشیدهای.»
20. آنگاه خداوند فرمود: «چون تو از من خواهش کردی، من آنها را میبخشم،
23. آن سرزمینی را که به نیاکانشان وعدهٔ مالکیّت آن را دادهام، نخواهند دید.
24. ولی بندهٔ من، کالیب با آنها فرق دارد. او همیشه و از صمیم دل، دستورات مرا انجام داده است، بنابراین او را به همان سرزمینی که برای بررسیاش رفته بود، میبرم و نسل او را مالک آن میسازم.
25. حالا که عمالیقیان و کنعانیان در دشتها سکونت دارند، پس بهتر است از راه دریای سرخ به بیابان بازگردید.»
26. سپس خداوند به موسی و هارون فرمود:
27. «تا به کی این مردم شریر از من شکایت میکنند؟ من بارها شکایت این قوم را شنیدهام.
28. به آنها بگو: 'خداوند به حیات خود قسم میخورد که همان بلا را که از آن میترسیدند بر سرتان میآورم. من خداوند سخن گفتهام
29. اجسادتان در این بیابان پوسیده میشوند. از تمام اشخاص بیست ساله و بالاتر یک نفر هم زنده نمیماند، چرا که از من شکایت کردید.
30. به غیراز کالیب، پسر یفنه و یوشع پسر نون، هیچکدام ایشان به آن سرزمینی که به شما وعده دادم، قدم نمیگذارد.
31. همچنین کودکان شما را که گفتید، اسیر ساکنان آن سر زمین میشوند، به سلامتی به آن جاییکه شما آن را رد کردید، میرسانم.
32. امّا جنازههای شما در این بیابان میافتند.
33. فرزندان شما بهخاطر بیایمانی شما برای چهل سال چوپانی میکنند تا که آخرین نفر شما در بیابان بمیرد.
34. در مقابل هر روزی که نمایندگان شما آن سرزمین را شناسایی کردند، یک سال جزا میبینید؛ یعنی مدّت چهل سال در بیابان سرگردان میباشید. به این ترتیب جزای نافرمانی خود را میبینید تا بدانید که، بیاطاعتی از من چه نتیجهای دارد.
35. شما ای قوم شریر، که به مخالفت با من برخاستهاید، در بیابان میمیرید. این است گفتار من که خداوند هستم.'»