14. وقتی مردم این معجزهٔ عیسی را دیدند گفتند: «در حقیقت این همان نبی موعود است كه میبایست به جهان بیاید.»
15. پس چون عیسی متوجّه شد كه آنها میخواهند او را بزور برده پادشاه سازند، از آنها جدا شد و تنها به كوهستان رفت.
16. در وقت غروب، شاگردان به طرف دریا رفتند
17. و سوار قایق شده به آن طرف دریا به سوی كفرناحوم حركت كردند. هوا تاریک شده بود و عیسی هنوز نزد ایشان برنگشته بود.
18. باد شدیدی شروع به وزیدن كرد و دریا توفانی شد.
19. وقتی در حدود شش کیلومتر جلو رفتند، عیسی را دیدند كه بر روی آب قدم میزند و به طرف قایق میآید. آنها ترسیدند.
20. امّا عیسی به آنها گفت: «من هستم، نترسید.»
21. میخواستند او را به داخل قایق بیاورند، ولی قایق بزودی به مقصد رسید.
22. روز بعد مردمی كه در كنارهٔ دیگر دریا ایستاده بودند دیدند كه، به جز همان قایقی كه شاگردان سوار شده بودند، قایق دیگری در آنجا نبود و عیسی هم سوار آن نشده بود، بلكه شاگردان بدون عیسی رفته بودند.
23. ولی قایقهای دیگری از طبریه به نزدیكی همان محلی كه مردم نانها را بعد از شکرگزاری خداوند خورده بودند، رسیدند.
24. وقتی مردم دیدند كه عیسی و شاگردانش در آنجا نیستند، سوار این قایقها شده در جستجوی عیسی به كفرناحوم رفتند.
25. همینکه او را در آن طرف دریا پیدا كردند، به او گفتند: «ای استاد، چه وقت به اینجا آمدی؟»
26. عیسی پاسخ داد: «یقین بدانید به علّت معجزاتی كه دیدهاید نیست كه به دنبال من آمدهاید، بلكه بهخاطر نانی كه خوردید و سیر شدید.
27. برای خوراک فانی تلاش نكنید بلكه برای خوراكی كه تا حیات جاودان باقی میماند یعنی خوراكی كه پسر انسان به شما خواهد داد، زیرا كه پدر او را تأیید كرده است.»
28. آنها از او پرسیدند: «وظیفهٔ ما چیست؟ چطور میتوانیم كارهایی را كه خدا از ما میخواهد انجام دهیم؟»
29. عیسی به ایشان پاسخ داد: «آن کاری كه خدا از شما میخواهد این است كه به کسیکه فرستاده است ایمان بیاورید.»
30. آنها گفتند: «چه معجزهای نشان میدهی تا به تو ایمان بیاوریم؟ چه میکنی؟
31. نیاکان ما در بیابان مَنّا را خوردند و چنانکه كتابمقدّس میفرماید: 'او از آسمان به آنها نان عطا فرمود تا بخورند.'»