کتاب عهد عتیق

عهد جدید

کارهای رسولان 12:8-16 Today's Persian Version (TPV)

8. فرشته به او فرمود، «كمر خود را ببند و كفشهایت را بپوش» و او چنان كرد. سپس فرشته به او گفت: «ردایت را به خودت بپیچ و به دنبال من بیا.»

9. پس به دنبال او رفت و هیچ فكر نمی‌کرد آنچه فرشته انجام می‌داد، حقیقت داشته باشد. او گمان می‌کرد این وقایع را در رؤیا می‌بیند.

10. وقتی از پاسگاههای اول و دوم گذشتند به دری آهنی كه به طرف شهر باز می‌شد رسیدند. در خود به خود به روی آنان باز شد. آنها بیرون رفتند، از کوچه‌ای می‌گذشتند که ناگهان فرشته ناپدید شد.

11. پطرس به خود آمد و گفت: «حالا دیگر یقین دارم، كه خداوند فرشتهٔ خود را فرستاده است كه مرا از دست هیرودیس و از آنچه یهودیان انتظار آن را داشتند برهاند.»

12. همین‌که به موضوع پی برد به خانهٔ مریم مادر یوحنا ملقّب به مرقس، كه عدّهٔ زیادی در آنجا برای دعا گرد آمده بودند رفت.

13. وقتی در خانه را كوبید، خدمتکاری به نام رودا آمد تا در را باز كند.

14. امّا وقتی‌که صدای پطرس را شناخت، به عوض اینكه در را باز كند، از فرط شادی برگشت تا مژده دهد، كه پطرس بیرون در ایستاده است.

15. آنها به او گفتند: «مگر دیوانه شده‌ای؟» امّا او اصرار داشت كه راست می‌گوید. سپس گفتند: «پس حتماً فرشتهٔ محافظ اوست.»

16. امّا پطرس پشت سر هم در می‌زد و وقتی در را باز كردند و او را دیدند، غرق تعجّب شدند.

خوانده شده فصل کامل کارهای رسولان 12