13. او ردایی آغشته به خون بر تن داشت و به كلمهٔ خدا مسمّی بود.
14. لشکریان آسمان كه سوار بر اسبهای سفید و ملبّس به لباسهای كتان پاک و درخشان بودند به دنبال او میرفتند.
15. از دهانش شمشیر تیزی بیرون آمد تا با آن ملّتها را بزند. او با عصای آهنین بر آنها حکومت خواهد كرد و شراب خشم و غضب خدای قادر مطلق را در چَرخُشتِ خواهد فشرد.
16. بر ردا و ران او عنوان «شاه شاهان و خداوند خداوندان» مرقوم شده بود.
17. آنگاه فرشتهای را در آفتاب ایستاده دیدم كه با صدای بلند به همهٔ پرندگانی كه در میان آسمان به حال پرواز بودند میگفت: «بیایید و برای ضیافت بزرگ خدا جمع شوید