کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 2:31-46 Today's Persian Version (TPV)

31. نجاتی كه تو در حضور همهٔ ملّتها آماده ساخته‌ای،

32. نوری كه افكار ملل بیگانه را روشن سازدو مایهٔ سربلندی قوم تو، اسرائیل گردد.»

33. پدر و مادر آن طفل از آنچه دربارهٔ او گفته شد متحیّر گشتند.

34. شمعون برای آنان دعای خیر كرد و به مریم مادر عیسی، گفت: «این كودک برای سقوط و یا سرافرازی بسیاری در اسرائیل تعیین شده است و نشانه‌ای است كه در ردكردن او

35. افكار پنهانی عدّهٔ كثیری آشكار خواهد شد و در دل تو نیز خنجری فرو خواهد رفت.»

36. در آنجا، همچنین زنی نبیّه به نام حنا زندگی می‌کرد كه دختر فنوئیل از طایفهٔ اشیر بود، او زنی بود بسیار سالخورده، كه بعد از ازدواج، مدّت هفت سال با شوهرش زندگی كرده

37. و بعد از آن هشتاد و چهار سال بیوه مانده بود. او هرگز از معبد بزرگ خارج نمی‌شد بلكه شب و روز با نماز و روزه، خدا را عبادت می‌کرد.

38. او در همان موقع جلو آمد، به درگاه خدا شكرگزاری نمود و برای همهٔ کسانی‌که در انتظار نجات اورشلیم بودند، دربارهٔ آن طفل صحبت كرد.

39. بعد از آنكه همهٔ كارهایی را كه در شریعت خداوند مقرّر است انجام دادند، به شهر خود، ناصرهٔ جلیل برگشتند.

40. و كودک سرشار از حكمت، بزرگ و قوی می‌گشت و لطف خدا با او بود.

41. والدین عیسی همه ساله برای عید فصح به اورشلیم می‌رفتند.

42. وقتی او به دوازده سالگی رسید آنها طبق معمول برای آن عید به آنجا رفتند.

43. وقتی روزهای عید به پایان رسید و آنان عازم شهر خود شدند، عیسی نوجوان در اورشلیم ماند ولی والدینش این را نمی‌دانستند

44. و به گمان اینكه او در بین كاروان است یک روز تمام به سفر ادامه دادند و آن وقت در میان دوستان و خویشان خود به جستجوی او پرداختند.

45. چون او را پیدا نكردند ناچار به اورشلیم برگشتند تا به دنبال او بگردند.

46. بعد از سه روز او را در معبد بزرگ پیدا كردند -‌درحالی‌كه در میان معلّمان نشسته بود و به آنان گوش می‌داد و از ایشان سؤال می‌کرد.

خوانده شده فصل کامل لوقا 2