کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 18:34-43 Today's Persian Version (TPV)

34. امّا شاگردان از این‌همه، چیزی نفهمیدند و این سخن برای ایشان نامفهوم بود و درک نمی‌کردند كه دربارهٔ چه چیز صحبت می‌کند.

35. هنگامی‌که عیسی به نزدیكی اریحا رسید كوری در كنار راه نشسته بود و گدایی می‌کرد.

36. همین‌که شنید جمعیّتی از آنجا می‌گذرد، پرسید چه خبر است؟

37. به او گفتند: «عیسای ناصری از اینجا می‌گذرد.»

38. پس فریاد زد: «ای عیسی، ای پسر داوود، به من رحم كن.»

39. اشخاصی كه در جلو بودند به تندی با او حرف زده گفتند: «ساكت باش» امّا او هرچه بلندتر فریاد می‌کرد: «ای پسر داوود، به من رحم كن»

40. عیسی ایستاد و دستور داد آن مرد را نزد او بیاورند. وقتی آمد از او پرسید:

41. «چه می‌خواهی برایت بكنم؟» جواب داد: «ای آقا، می‌خواهم بار دیگر بینا شوم»

42. عیسی به او فرمود: «بینا شو، ایمانت تو را شفا داده است.»

43. فوراً بینایی خود را باز یافت و درحالی‌که خدا را تمجید می‌کرد به دنبال عیسی رفت. همهٔ مردم به‌خاطر آنچه دیده بودند خدا را حمد گفتند.

خوانده شده فصل کامل لوقا 18