کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۲پادشاهان 2:11-25 Old Persian Version (OPV)

11. و چون ایشان میرفتندو گفتگو میکردند، اینک ارابه آتشین و اسبان آتشین ایشان را از یکدیگر جدا کرد و ایلیا درگردباد به آسمان صعود نمود.

12. و چون الیشع این را بدید فریاد برآورد که «ای پدرم! ای پدرم! ارابه اسرائیل و سوارانش! پس او را دیگر ندیدو جامه خود را گرفته، آن را به دو حصه چاک زد.

13. و ردای ایلیا را که از او افتاده بود، برداشت و برگشته به کناره اردن ایستاد.

14. پس ردای ایلیارا که از او افتاده بود، گرفت و آب را زده، گفت: «یهوه خدای ایلیا کجاست؟» و چون او نیز آب رازد، به این طرف و آن طرف شکافته شد و الیشع عبور نمود.

15. و چون پسران انبیا که روبروی او در اریحابودند او را دیدند، گفتند: «روح ایلیا بر الیشع میباشد.» و برای ملاقات وی آمده، او را رو به زمین تعظیم نمودند.

16. و او را گفتند: «اینک حال با بندگانت پنجاه مرد قوی هستند، تمنا اینکه ایشان بروند و آقای تو را جستجو نمایند، شایدروح خداوند او را برداشته، به یکی از کوهها یا دریکی از درهها انداخته باشد.» او گفت: «مفرستید.»

17. اما به حدی بر وی ابرام نمودند که خجل شده، گفت: «بفرستید.» پس پنجاه نفر فرستادند و ایشان سه روز جستجو نمودند اما او را نیافتند.

18. وچون او در اریحا توقف مینمود، ایشان نزد وی برگشتند و او به ایشان گفت: «آیا شما را نگفتم، که نروید.»

19. و اهل شهر به الیشع گفتند: «اینک موضع شهر نیکوست چنانکه آقای ما میبیند، لیکن آبش ناگوار و زمینش بیحاصل است.»

20. او گفت: «نزد من طشت نوی آورده، نمک در آن بگذارید.» پس برایش آوردند.

21. و او نزد چشمه آب بیرون رفته، نمک را در آن انداخت و گفت: «خداوندچنین میگوید: این آب را شفا دادم که بار دیگرمرگ یا بیحاصلی از آن پدید نیاید.»

22. پس آب تا به امروز برحسب سخنی که الیشع گفته بود، شفا یافت.

23. و از آنجا به بیت ئیل برآمد و چون او به راه برمی آمد اطفال کوچک از شهر بیرون آمده، او راسخریه نموده، گفتند: «ای کچل برآی! ای کچل برآی!»

24. و او به عقب برگشته، ایشان را دید وایشان را به اسم یهوه لعنت کرد و دو خرس ازجنگل بیرون آمده، چهل و دو پسر از ایشان بدرید.

25. و از آنجا به کوه کرمل رفت و از آنجا به سامره مراجعت نمود.

خوانده شده فصل کامل ۲پادشاهان 2