کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۲پادشاهان 19:8-28 Old Persian Version (OPV)

8. پس ربشاقی مراجعت کرده، پادشاه آشور را یافت که با لبنه جنگ میکرد، زیرا شنیده بود که ازلاکیش کوچ کرده است.

9. و درباره ترهاقه، پادشاه حبش، خبری شنیده بود که به جهت مقاتله با توبیرون آمده است (پس چون شنید) بار دیگرایلچیان نزد حزقیا فرستاده، گفت:

10. «به حزقیا، پادشاه یهودا چنین گویید: «خدای تو که به اوتوکل مینمایی، تو را فریب ندهد و نگوید که اورشلیم بهدست پادشاه آشور تسلیم نخواهدشد.

11. اینک تو شنیدهای که پادشاهان آشور باهمه ولایتها چه کرده و چگونه آنها را بالکل هلاک ساختهاند، و آیا تو رهایی خواهی یافت؟

12. آیا خدایان امتهایی که پدران من، ایشان راهلاک ساختند، مثل جوزان و حاران و رصف وبنی عدن که در تلسار میباشند، ایشان را نجات دادند؟

13. پادشاه حمات کجاست؟ و پادشاه ارفاد و پادشاه شهر سفروایم و هینع و عوا؟»

14. و حزقیا مکتوب را از دست ایلچیان گرفته، آن را خواند و حزقیا به خانه خداوند درآمده، آن را به حضور خداوند پهن کرد.

15. و حزقیا نزدخداوند دعا نموده، گفت: «ای یهوه، خدای اسرائیل که بر کروبیان جلوس مینمایی، تویی که به تنهایی بر تمامی ممالک جهان خدا هستی و توآسمان و زمین را آفریدهای.

16. ای خداوند گوش خود را فراگرفته، بشنو. ای خداوند چشمان خودرا گشوده، ببین و سخنان سنحاریب را که به جهت اهانت نمودن خدای حی فرستاده است، استماع نما.

17. ای خداوند، راست است که پادشاهان آشور امتها و زمین ایشان را خراب کرده است،

18. و خدایان ایشان را به آتش انداخته، زیرا که خدا نبودند، بلکه ساخته دست انسان از چوب وسنگ. پس به این سبب آنها را تباه ساختند.

19. پس حال یهوه، خدای ما، ما را از دست اورهایی ده تا جمیع ممالک جهان بدانند که تو تنهاای یهوه، خدا هستی.»

20. پس اشعیا ابن آموص نزد حزقیا فرستاده، گفت: «یهوه، خدای اسرائیل، چنین میگوید: آنچه را که درباره سنحاریب، پادشاه آشور، نزدمن دعا نمودی اجابت کردم.

21. کلامی که خداوند دربارهاش گفته، این است: آن باکره، دختر صهیون، تو را حقیر شمرده، استهزا نموده است و دختر اورشلیم سر خود را به تو جنبانیده است.

22. کیست که او را اهانت کرده، کفر گفتهای و کیست که بر وی آواز بلند کرده، چشمان خودرا به علیین افراشتهای؟ مگر قدوس اسرائیل نیست؟

23. به واسطه رسولانت، خداوند را اهانت کرده، گفتهای: به کثرت ارابه های خود بر بلندی کوهها و به اطراف لبنان برآمدهام و بلندترین سروهای آزادش و بهترین صنوبرهایش را قطع نموده، به بلندی اقصایش و به درختستان بوستانش داخل شدهام.

24. و من، حفره کنده، آب غریب نوشیدم و به کف پای خود تمامی نهرهای مصر را خشک خواهم کرد.

25. آیا نشنیدهای که من این را از زمان سلف کردهام و از ایام قدیم صورت دادهام و الان، آن را به وقوع آوردهام تا توبه ظهور آمده و شهرهایی حصاردار را خراب نموده، به توده های ویران مبدل سازی؟

26. از این جهت، ساکنان آنها کم قوت بوده، ترسان و خجل شدند، مثل علف صحرا و گیاه سبز و علف پشت بام و مثل غلهای که پیش از رسیدنش پژمرده شود، گردیدند.

27. «اما من نشستن تو را و خروج و دخولت وخشمی را که بر من داری، میدانم.

28. چونکه خشمی که بر من داری و غرور تو، به گوش من برآمده است. بنابراین مهار خود را به بینی تو ولگام خود را به لبهایت گذاشته، تو را به راهی که آمدهای، برخواهم گردانید.

خوانده شده فصل کامل ۲پادشاهان 19