کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۲سموئیل 12:22-30 Old Persian Version (OPV)

22. او گفت: «وقتی که طفل زنده بود روزه گرفتم و گریه نمودم زیرا فکر کردم کیست که بداند که شاید خداوند برمن ترحم فرماید تا طفل زنده بماند،

23. اما الان که مرده است، پس چرا من روزه بدارم؛ آیا میتوانم دیگر او را باز بیاورم؟ ! من نزد او خواهم رفت لیکن او نزد من باز نخواهد آمد.»

24. و داود زن خود بتشبع را تسلی داد و نزدوی درآمده، با او خوابید و او پسری زاییده، او راسلیمان نام نهاد. و خداوند او را دوست داشت.

25. و بهدست ناتان نبی فرستاد و او را بهخاطرخداوند یدیدیا نام نهاد.

26. و یوآب با ربه بنی عمون جنگ کرده، شهرپادشاه نشین را گرفت.

27. و یوآب قاصدان نزدداود فرستاده، گفت که «با ربه جنگ کردم و شهرآبها را گرفتم.

28. پس الان بقیه قوم را جمع کن ودر برابر شهر اردو زده، آن را بگیر، مبادا من شهررا بگیرم و به اسم من نامیده شود.»

29. پس داودتمامی قوم را جمع کرده، به ربه رفت و با آن جنگ کرده، آن را گرفت.

30. و تاج پادشاه ایشان را ازسرش گرفت که وزنش یک وزنه طلا بود وسنگهای گرانبها داشت و آن را بر سر داودگذاشتند، و غنیمت از حد زیاده از شهر بردند.

خوانده شده فصل کامل ۲سموئیل 12