کتاب عهد عتیق

عهد جدید

۱پادشاهان 18:11-24 Old Persian Version (OPV)

11. و حال میگویی برو به آقای خودبگو که اینک ایلیاست؟

12. و واقع خواهد شد که چون از نزد تو رفته باشم، روح خداوند تو را بهجایی که نمی دانم، بردارد و وقتی که بروم و به اخاب خبر دهم و او تو را نیابد، مرا خواهد کشت. و بنده ات از طفولیت خود از خداوند میترسد.

13. مگر آقایم اطلاع ندارد از آنچه من هنگامی که ایزابل انبیای خداوند را میکشت کردم، که چگونه صد نفر از انبیای خداوند را پنجاه پنجاه در مغارهای پنهان کرده، ایشان را به نان و آب پروردم.

14. و حال تو میگویی برو و آقای خود رابگو که اینک ایلیاست؟ و مرا خواهد کشت.»

15. ایلیا گفت: «به حیات یهوه، صبایوت که به حضور وی ایستادهام قسم که خود را امروز به وی ظاهر خواهم نمود.»

16. پس عوبدیا برای ملاقات اخاب رفته، او را خبر داد و اخاب به جهت ملاقات ایلیا آمد.

17. و چون اخاب ایلیا را دید، اخاب وی راگفت: «آیا تو هستی که اسرائیل را مضطرب میسازی؟»

18. گفت: «من اسرائیل را مضطرب نمی سازم، بلکه تو و خاندان پدرت، چونکه اوامرخداوند را ترک کردید و تو پیروی بعلیم رانمودی.

19. پس الان بفرست و تمام اسرائیل را نزد من بر کوه کرمل جمع کن و انبیای بعل را نیزچهارصد و پنجاه نفر، و انبیای اشیریم راچهارصد نفر که بر سفره ایزابل میخورند.»

20. پس اخاب نزد جمیع بنیاسرائیل فرستاده، انبیا را بر کوه کرمل جمع کرد.

21. و ایلیابه تمامی قوم نزدیک آمده، گفت: «تا به کی درمیان دو فرقه میلنگید؟ اگر یهوه خداست، او راپیروی نمایید! و اگر بعل است، وی را پیروی نمایید!» اما قوم در جواب او هیچ نگفتند.

22. پس ایلیا به قوم گفت: من تنها نبی یهوه باقیماندهام وانبیای بعل چهارصد و پنجاه نفرند.

23. پس به مادو گاو بدهند و یک گاو به جهت خود انتخاب کرده، و آن را قطعه قطعه نموده، آن را بر هیزم بگذارند و آتش ننهند و من گاو دیگر را حاضرساخته، بر هیزم میگذارم و آتش نمی نهم.

24. وشما اسم خدای خود را بخوانید و من نام یهوه راخواهم خواند و آن خدایی که به آتش جواب دهد، او خدا باشد.» و تمامی قوم در جواب گفتند: «نیکو گفتی.»

خوانده شده فصل کامل ۱پادشاهان 18