کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 41:16-31 Old Persian Version (OPV)

16. یوسف فرعون را به پاسخ گفت: «از من نیست، خدا فرعون را به سلامتی جواب خواهدداد.»

17. و فرعون به یوسف گفت: «در خواب خوددیدم که اینک به کنار نهر ایستادهام،

18. و ناگاه هفت گاو فربه گوشت و خوب صورت از نهر برآمده، بر مرغزار میچرند.

19. و اینک هفت گاودیگر زبون و بسیار زشت صورت و لاغر گوشت، که در تمامی زمین مصر بدان زشتی ندیده بودم، در عقب آنها برمی آیند.

20. و گاوان لاغر زشت، هفت گاو فربه اول را میخورند.

21. و چون به شکم آنها فرو رفتند معلوم نشد که بدرون آنهاشدند، زیرا که صورت آنها مثل اول زشت ماند. پس بیدار شدم.

22. و باز خوابی دیدم که اینک هفت سنبله پر و نیکو بر یک ساق برمی آید.

23. واینک هفت سنبله خشک باریک و از باد شرقی پژمرده، بعد از آنها میروید.

24. و سنابل لاغر، آن هفت سنبله نیکو را فرو میبرد. و جادوگران راگفتم، لیکن کسی نیست که برای من شرح کند.»

25. یوسف به فرعون گفت: «خواب فرعون یکی است. خدا از آنچه خواهد کرد، فرعون راخبر داده است.

26. هفت گاو نیکو هفت سال باشدو هفت سنبله نیکو هفت سال. همانا خواب یکی است.

27. و هفت گاو لاغر زشت، که در عقب آنهابرآمدند، هفت سال باشد. و هفت سنبله خالی ازباد شرقی پژمرده، هفت سال قحط میباشد.

28. سخنی که به فرعون گفتم، این است: آنچه خدامی کند به فرعون ظاهر ساخته است.

29. هماناهفت سال فراوانی بسیار، در تمامی زمین مصرمی آید.

30. و بعد از آن، هفت سال قحط پدیدآید. و تمامی فراوانی در زمین مصر فراموش شود. و قحط، زمین را تباه خواهد ساخت.

31. وفراوانی در زمین معلوم نشود بسبب قحطی که بعداز آن آید، زیرا که به غایت سخت خواهد بود.

خوانده شده فصل کامل پیدایش 41