کتاب عهد عتیق

عهد جدید

پیدایش 24:25-39 Old Persian Version (OPV)

25. و بدو گفت: «نزد ما کاه و علف فراوان است، و جای نیز برای منزل.»

26. آنگاه آن مرد خم شد، خداوند را پرستش نمود

27. و گفت: «متبارک باد یهوه، خدای آقایم ابراهیم، که لطف و وفای خود را از آقایم دریغ نداشت، و چون من در راه بودم، خداوند مرا به خانه برادران آقایم راهنمایی فرمود.»

28. پس آن دختر دوان دوان رفته، اهل خانه مادر خویش را از این وقایع خبر داد.

29. و رفقه رابرادری لابان نام بود. پس لابان به نزد آن مرد، بهسر چشمه، دوان دوان بیرون آمد.

30. و واقع شدکه چون آن حلقه و ابرنجینها را بر دستهای خواهر خود دید، و سخنهای خواهر خود، رفقه را شنید که میگفت آن مرد چنین به من گفته است، به نزد وی آمد. و اینک نزد شتران بهسر چشمه ایستاده بود.

31. و گفت: «ای مبارک خداوند، بیا، چرا بیرون ایستادهای؟ من خانه را و منزلی برای شتران، مهیا ساختهام.»

32. پس آن مرد به خانه درآمد، و لابان شتران را باز کرد، و کاه و علف به شتران داد، و آب به جهت شستن پایهایش و پایهای رفقایش آورد.

33. و غذا پیش او نهادند. وی گفت: «تا مقصود خود را بازنگویم، چیزی نخورم.» گفت: «بگو.»

34. گفت: «من خادم ابراهیم هستم.

35. وخداوند، آقای مرا بسیار برکت داده و او بزرگ شده است، و گلهها و رمهها و نقره و طلا و غلامان و کنیزان و شتران و الاغان بدو داده است.

36. وزوجه آقایم ساره، بعد از پیر شدن، پسری برای آقایم زایید، و آنچه دارد، بدو داده است.

37. وآقایم مرا قسم داد و گفت که "زنی برای پسرم ازدختران کنعانیان که در زمین ایشان ساکنم، نگیری.

38. بلکه به خانه پدرم و به قبیله من بروی، و زنی برای پسرم بگیری."

39. و به آقای خودگفتم: "شاید آن زن همراه من نیاید؟"

خوانده شده فصل کامل پیدایش 24