کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مزامیر 35:7-25 Old Persian Version (OPV)

7. زیرا دام خود را برای من بیسبب درحفرهای پنهان کردند که آن را برای جان من بیجهت کنده بودند.

8. هلاکت ناگهانی بدو برسد و دامی که پنهان کرد خودش را بگیرد و در آن به هلاکت گرفتار گردد.

9. و اما جان من در خداوندوجد خواهد کرد و در نجات او شادی خواهدنمود.

10. همه استخوانهایم میگویند «ای خداوندکیست مانند تو که مسکین را از شخص قوی تر ازاو میرهاند و مسکین وفقیر را از تاراج کننده وی.»

11. شاهدان کینه ور برخاستهاند. چیزهایی را که نمی دانستم از من میپرسند.

12. به عوض نیکویی بدی به من میکنند. جان مرا بیکس گردانیدهاند.

13. و اما من چون ایشان بیمار میبودند پلاس میپوشیدم. جان خود را به روزه میرنجانیدم ودعایم به سینهام برمی گشت.

14. مثل آنکه اودوست و برادرم میبود، سرگردان میرفتم. چون کسیکه برای مادرش ماتم گیرد، از حزن خم میشدم.

15. ولی چون افتادم شادیکنان جمع شدند. آن فرومایگان بر من جمع شدند. و کسانی که نشناخته بودم مرا دریدند و ساکت نشدند.

16. مثل فاجرانی که برای نان مسخرگی میکنند. دندانهای خود را بر من میافشردند.

17. ای خداوند تا به کی نظر خواهی کرد! جانم را ازخرابیهای ایشان برهان و یگانه مرا از شیربچگان.

18. و تو را در جماعت بزرگ حمد خواهم گفت. ترا در میان قوم عظیم تسبیح خواهم خواند.

19. تاآنانی که بیسبب دشمن منند، بر من فخر نکنند. وآنانی که بر من بیسبب بغض مینمایند، چشمک نزنند.

20. زیرا برای سلامتی سخن نمی گویند و برآنانی که در زمین آرامند سخنان حیله آمیز را تفکرمی کنند.

21. و دهان خود را بر من باز کرده، میگویند هه هه چشم ما دیده است.

22. ای خداوند تو آن را دیدهای پس سکوت مفرما. ای خداوند از من دور مباش.

23. خویشتن را برانگیز وبرای داد من بیدار شو، ای خدای من و خداوند من برای دعوی من.

24. ای یهوه خدایم مرا موافق عدل خود داد بده، مبادا بر من شادی نمایند.

25. تادر دل خود نگویند اینک مراد ما. تا نگویند او رابلعیدهایم.

خوانده شده فصل کامل مزامیر 35