کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مراثی 3:47-59 Old Persian Version (OPV)

47. خوف و دام و هلاکت و خرابی بر ما عارض گردیده است.

48. بهسبب هلاکت دختر قوم من، نهرهای آب از چشمانم میریزد.

49. چشم من بلا انقطاع جاری است و بازنمی ایستد.

50. تا خداوند از آسمان ملاحظه نماید و ببیند.

51. چشمانم به جهت جمیع دختران شهرم، جان مرا میرنجاند.

52. آنانی که بیسبب دشمن منند مرا مثل مرغ بشدت تعاقب مینمایند.

53. جان مرا در سیاه چال منقطع ساختند وسنگها بر منانداختند.

54. آبها از سر من گذشت پس گفتم: منقطع شدم.

55. آنگاهای خداوند، از عمق های سیاه چال اسم تو را خواندم.

56. آواز مرا شنیدی، پس گوش خود را از آه واستغاثه من مپوشان!

57. در روزی که تو را خواندم نزدیک شده، فرمودی که نترس.

58. ای خداوند دعوی جان مرا انجام داده و حیات مرا فدیه نمودهای!

59. ای خداوند ظلمی را که به من نموده انددیدهای پس مرا دادرسی فرما!

خوانده شده فصل کامل مراثی 3