کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مراثی 3:47-55 Old Persian Version (OPV)

47. خوف و دام و هلاکت و خرابی بر ما عارض گردیده است.

48. بهسبب هلاکت دختر قوم من، نهرهای آب از چشمانم میریزد.

49. چشم من بلا انقطاع جاری است و بازنمی ایستد.

50. تا خداوند از آسمان ملاحظه نماید و ببیند.

51. چشمانم به جهت جمیع دختران شهرم، جان مرا میرنجاند.

52. آنانی که بیسبب دشمن منند مرا مثل مرغ بشدت تعاقب مینمایند.

53. جان مرا در سیاه چال منقطع ساختند وسنگها بر منانداختند.

54. آبها از سر من گذشت پس گفتم: منقطع شدم.

55. آنگاهای خداوند، از عمق های سیاه چال اسم تو را خواندم.

خوانده شده فصل کامل مراثی 3