کتاب عهد عتیق

عهد جدید

ایوب 32:5-18 Old Persian Version (OPV)

5. اما چون الیهو دید که به زبان آن سه مردجوابی نیست، پس خشمش افروخته شد.

6. و الیهو ابن برکئیل بوزی به سخن آمده، گفت: «من در عمر صغیر هستم، و شما موسفید. بنابراین ترسیده، جرات نکردم که رای خود را برای شمابیان کنم.

7. و گفتم روزها سخن گوید، و کثرت سالها، حکمت را اعلام نماید.

8. لیکن در انسان روحی هست، و نفخه قادرمطلق، ایشان را فطانت میبخشد.

9. بزرگان نیستند که حکمت دارند، و نه پیران که انصاف را میفهمند.

10. بنابراین میگویم که مرا بشنو. و من نیز رای خود را بیان خواهم نمود.

11. اینک از سخنگفتن با شما درنگ نمودم، و براهین شما را گوش گرفتم. تا سخنان را کاوش گردید.

12. و من در شما تامل نمودم و اینک کسی از شما نبود که ایوب را ملزم سازد. یا سخنان او را جواب دهد.

13. مبادا بگویید که حکمت رادریافت نمودهایم، خدا او را مغلوب میسازد و نه انسان.

14. زیرا که سخنان خود را به ضد من ترتیب نداده است، و به سخنان شما او را جواب نخواهم داد.

15. ایشان حیران شده، دیگر جواب ندادند، وسخن از ایشان منقطع شد.

16. پس آیا من انتظاربکشم چونکه سخن نمی گویند؟ و ساکت شده، دیگر جواب نمی دهند؟

17. پس من نیز از حصه خود جواب خواهم داد، و من نیز رای خود رابیان خواهم نمود.

18. زیرا که از سخنان، مملوهستم. و روح باطن من، مرا به تنگ میآورد.

خوانده شده فصل کامل ایوب 32