کتاب عهد عتیق

عهد جدید

ایوب 31:29-40 Old Persian Version (OPV)

29. اگر از مصیبت دشمن خود شادی میکردم یا حینی که بلا به او عارض میشد وجدمی نمودم،

30. و حال آنکه زبان خود را از گناه ورزیدن بازداشته، بر جان او لعنت را سوال ننمودم.

31. اگر اهل خیمه من نمی گفتند: کیست که از گوشت او سیر نشده باشد،

32. غریب درکوچه شب را بهسر نمی برد و در خود را به روی مسافر میگشودم.

33. اگر مثل آدم، تقصیر خود رامی پوشانیدم و عصیان خویش را در سینه خودمخفی میساختم،

34. از این جهت که از انبوه کثیرمی ترسیدم و اهانت قبایل مرا هراسان میساخت، پس ساکت مانده، از در خود بیرون نمی رفتم.

35. کاش کسی بود که مرا میشنید، اینک امضای من حاضر است. پس قادر مطلق مرا جواب دهد. و اینک کتابتی که مدعی من نوشته است.

36. یقین که آن را بر دوش خود برمی داشتم و مثل تاج برخود میبستم.

37. شماره قدمهای خود را برای اوبیان میکردم و مثل امیری به او تقرب میجستم.

38. اگر زمین من بر من فریاد میکرد و مرزهایش با هم گریه میکردند،

39. اگر محصولاتش را بدون قیمت میخوردم و جان مالکانش را تلف مینمودم،

40. پس خارها به عوض گندم وکرکاس به عوض جو بروید.»سخنان ایوب تمام شد.

خوانده شده فصل کامل ایوب 31