23. و برای من مثل باران انتظار میکشیدند و دهان خویش را مثل باران آخرین باز میکردند.
24. اگر بر ایشان میخندیدم باور نمی کردند، و نور چهره مرا تاریک نمی ساختند.
25. راه را برای ایشان اختیار کرده، به ریاست مینشستم، و در میان لشکر، مثل پادشاه ساکن میبودم، و مثل کسیکه نوحهگران را تسلی میبخشد.