کتاب عهد عتیق

عهد جدید

اعداد 22:7-21 Old Persian Version (OPV)

7. پس مشایخ موآب و مشایخ مدیان، مزد فالگیری را بهدست گرفته، روانه شدند، و نزدبلعام رسیده، سخنان بالاق را به وی گفتند.

8. او به ایشان گفت: «این شب را در اینجا بمانید، تاچنانکه خداوند به من گوید، به شما باز گویم.» وسروران موآب نزد بلعام ماندند.

9. و خدا نزد بلعام آمده، گفت: «این کسانی که نزد تو هستند، کیستند؟»

10. بلعام به خدا گفت: «بالاق بن صفورملک موآب نزد من فرستاده است،

11. که اینک این قومی که از مصر بیرون آمدهاند روی زمین راپوشانیدهاند. الان آمده، ایشان را برای من لعنت کن شاید که توانایی یابم تا با ایشان جنگ نموده، ایشان را دور سازم.»

12. خدا به بلعام گفت: «باایشان مرو و قوم را لعنت مکن زیرا مبارک هستند.»

13. پس بلعام بامدادان برخاسته، بهسروران بالاق گفت: «به زمین خود بروید، زیراخداوند مرا اجازت نمی دهد که با شما بیایم.»

14. و سروران موآب برخاسته، نزد بالاق برگشته، گفتند که «بلعام از آمدن با ما انکار نمود.»

15. و بالاق بار دیگر سروران زیاده و بزرگتر ازآنان فرستاد.

16. و ایشان نزد بلعام آمده، و وی راگفتند: «بالاق بن صفور چنین میگوید: تمنا اینکه از آمدن نزد من انکار نکنی.

17. زیرا که البته تو رابسیار تکریم خواهم نمود، و هرآنچه به من بگویی بجا خواهم آورد، پس بیا و این قوم را برای من لعنت کن.»

18. بلعام در جواب نوکران بالاق گفت: اگر بالاق خانه خود را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمی توانم از فرمان یهوه خدای خودتجاوز نموده، کم یا زیاد به عمل آورم.

19. پس الان شما نیز امشب در اینجا بمانید تا بدانم که خداوند به من دیگرچه خواهد گفت.»

20. و خدادر شب نزد بلعام آمده، وی را گفت: «اگر این مردمان برای طلبیدن تو بیایند برخاسته، همراه ایشان برو، اما کلامی را که من به تو گویم به همان عمل نما.»

21. پس بلعام بامدادان برخاسته، الاغ خود را بیاراست و همراه سروران موآب روانه شد.

خوانده شده فصل کامل اعداد 22