کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مرقس 5:17-33 Old Persian Version (OPV)

17. پس شروع به التماس نمودند که از حدود ایشان روانه شود.

18. و چون به کشتی سوار شد، آنکه دیوانه بود ازوی استدعا نمود که با وی باشد.

19. اما عیسی وی را اجازت نداد بلکه بدو گفت: «به خانه نزدخویشان خود برو و ایشان را خبر ده از آنچه خداوند با تو کرده است و چگونه به تو رحم نموده است.»

20. پس روانه شده، در دیکاپولس به آنچه عیسی با وی کرده، موعظه کردن آغاز نمودکه همه مردم متعجب شدند.

21. و چون عیسی باز به آنطرف، در کشتی عبور نمود، مردم بسیار بر وی جمع گشتند و برکناره دریا بود.

22. که ناگاه یکی از روسای کنیسه، یایرس نام آمد و چون او را بدید بر پایهایش افتاده،

23. بدو التماس بسیار نموده، گفت: «نفس دخترک من به آخر رسیده. بیا و بر او دست گذار تاشفا یافته، زیست کند.»

24. پس با او روانه شده، خلق بسیاری نیز از پی او افتاده، بر وی ازدحام مینمودند.

25. آنگاه زنی که مدت دوازده سال به استحاضه مبتلا میبود،

26. و زحمت بسیار ازاطبای متعدد دیده و آنچه داشت صرف نموده، فایدهای نیافت بلکه بدتر میشد،

27. چون خبرعیسی را بشنید، میان آن گروه از عقب وی آمده ردای او را لمس نمود،

28. زیرا گفته بود: «اگرلباس وی را هم لمس کنم، هرآینه شفا یابم.»

29. در ساعت چشمه خون او خشک شده، در تن خود فهمید که از آن بلا صحت یافته است.

30. فی الفور عیسی از خود دانست که قوتی از اوصادر گشته. پس در آن جماعت روی برگردانیده، گفت: «کیست که لباس مرا لمس نمود؟»

31. شاگردانش بدو گفتند: «میبینی که مردم بر توازدحام مینمایند! و میگویی کیست که مرا لمس نمود؟ !»

32. پس به اطراف خود مینگریست تا آن زن را که این کار کرده، ببیند.

33. آن زن چون دانست که به وی چه واقع شده، ترسان و لرزان آمد و نزد او به روی درافتاده، حقیقت امر رابالتمام به وی بازگفت.

خوانده شده فصل کامل مرقس 5