کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مرقس 5:11-27 Old Persian Version (OPV)

11. و در حوالی آن کوهها، گله گرازبسیاری میچرید.

12. و همه دیوها از وی خواهش نموده، گفتند: «ما را به گرازها بفرست تادر آنها داخل شویم.»

13. فور عیسی ایشان رااجازت داد. پس آن ارواح خبیث بیرون شده، به گرازان داخل گشتند و آن گله از بلندی به دریاجست و قریب بدو هزار بودند که در آب خفه شدند.

14. و خوک با نان فرار کرده، در شهر ومزرعهها خبر میدادند و مردم بجهت دیدن آن ماجرا بیرون شتافتند.

15. و چون نزد عیسی رسیده، آن دیوانه را که لجئون داشته بود دیدند که نشسته و لباس پوشیده و عاقل گشته است، بترسیدند.

16. و آنانی که دیده بودند، سرگذشت دیوانه و گرازان را بدیشان بازگفتند.

17. پس شروع به التماس نمودند که از حدود ایشان روانه شود.

18. و چون به کشتی سوار شد، آنکه دیوانه بود ازوی استدعا نمود که با وی باشد.

19. اما عیسی وی را اجازت نداد بلکه بدو گفت: «به خانه نزدخویشان خود برو و ایشان را خبر ده از آنچه خداوند با تو کرده است و چگونه به تو رحم نموده است.»

20. پس روانه شده، در دیکاپولس به آنچه عیسی با وی کرده، موعظه کردن آغاز نمودکه همه مردم متعجب شدند.

21. و چون عیسی باز به آنطرف، در کشتی عبور نمود، مردم بسیار بر وی جمع گشتند و برکناره دریا بود.

22. که ناگاه یکی از روسای کنیسه، یایرس نام آمد و چون او را بدید بر پایهایش افتاده،

23. بدو التماس بسیار نموده، گفت: «نفس دخترک من به آخر رسیده. بیا و بر او دست گذار تاشفا یافته، زیست کند.»

24. پس با او روانه شده، خلق بسیاری نیز از پی او افتاده، بر وی ازدحام مینمودند.

25. آنگاه زنی که مدت دوازده سال به استحاضه مبتلا میبود،

26. و زحمت بسیار ازاطبای متعدد دیده و آنچه داشت صرف نموده، فایدهای نیافت بلکه بدتر میشد،

27. چون خبرعیسی را بشنید، میان آن گروه از عقب وی آمده ردای او را لمس نمود،

خوانده شده فصل کامل مرقس 5