کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مرقس 1:30-41 Old Persian Version (OPV)

30. ومادرزن شمعون تب کرده، خوابیده بود. درساعت وی را از حالت او خبر دادند.

31. پس نزدیک شده، دست او را گرفته، برخیزانیدش که همان وقت تب از او زایل شد و به خدمت گذاری ایشان مشغول گشت.

32. شامگاه چون آفتاب به مغرب شد، جمیع مریضان و مجانین را پیش او آوردند.

33. و تمام شهر بر در خانه ازدحام نمودند.

34. و بسا کسانی را که به انواع امراض مبتلا بودند، شفا داد ودیوهای بسیاری بیرون کرده، نگذارد که دیوهاحرف زنند زیرا که او را شناختند.

35. بامدادان قبل از صبح برخاسته، بیرون رفت و به ویرانهای رسیده، در آنجا به دعا مشغول شد.

36. و شمعون و رفقایش درپی او شتافتند.

37. چون او را دریافتند، گفتند: «همه تو رامی طلبند.»

38. بدیشان گفت: «به دهات مجاورهم برویم تا در آنها نیز موعظه کنم، زیرا که بجهت این کار بیرون آمدم.»

39. پس در تمام جلیل درکنایس ایشان وعظ مینمود و دیوها را اخراج میکرد.

40. و ابرصی پیش وی آمده، استدعا کرد وزانو زده، بدو گفت: «اگر بخواهی، میتوانی مراطاهر سازی!»

41. عیسی ترحم نموده، دست خودرا دراز کرد و او را لمس نموده، گفت: «میخواهم. طاهر شو!»

خوانده شده فصل کامل مرقس 1