کتاب عهد عتیق

عهد جدید

مرقس 1:23-40 Old Persian Version (OPV)

23. و در کنیسه ایشان شخصی بود که روح پلیدداشت. ناگاه صیحه زده،

24. گفت: «ای عیسی ناصری ما را با تو چهکار است؟ آیا برای هلاک کردن ما آمدی؟ تو را میشناسم کیستی، ای قدوس خدا!»

25. عیسی به وی نهیب داده، گفت: «خاموش شو و از او درآی!»

26. در ساعت آن روح خبیث او را مصروع نمود و به آواز بلند صدازده، از او بیرون آمد.

27. و همه متعجب شدند، بحدی که از همدیگر سوال کرده، گفتند: «این چیست و این چه تعلیم تازه است که ارواح پلید رانیز با قدرت امر میکند و اطاعتش مینمایند؟»

28. و اسم او فور در تمامی مرز و بوم جلیل شهرت یافت.

29. و از کنیسه بیرون آمده، فور با یعقوب ویوحنا به خانه شمعون و اندریاس درآمدند.

30. ومادرزن شمعون تب کرده، خوابیده بود. درساعت وی را از حالت او خبر دادند.

31. پس نزدیک شده، دست او را گرفته، برخیزانیدش که همان وقت تب از او زایل شد و به خدمت گذاری ایشان مشغول گشت.

32. شامگاه چون آفتاب به مغرب شد، جمیع مریضان و مجانین را پیش او آوردند.

33. و تمام شهر بر در خانه ازدحام نمودند.

34. و بسا کسانی را که به انواع امراض مبتلا بودند، شفا داد ودیوهای بسیاری بیرون کرده، نگذارد که دیوهاحرف زنند زیرا که او را شناختند.

35. بامدادان قبل از صبح برخاسته، بیرون رفت و به ویرانهای رسیده، در آنجا به دعا مشغول شد.

36. و شمعون و رفقایش درپی او شتافتند.

37. چون او را دریافتند، گفتند: «همه تو رامی طلبند.»

38. بدیشان گفت: «به دهات مجاورهم برویم تا در آنها نیز موعظه کنم، زیرا که بجهت این کار بیرون آمدم.»

39. پس در تمام جلیل درکنایس ایشان وعظ مینمود و دیوها را اخراج میکرد.

40. و ابرصی پیش وی آمده، استدعا کرد وزانو زده، بدو گفت: «اگر بخواهی، میتوانی مراطاهر سازی!»

خوانده شده فصل کامل مرقس 1