کتاب عهد عتیق

عهد جدید

متی 27:9-23 Old Persian Version (OPV)

9. آنگاه سخنی که به زبان ارمیای نبی گفته شده بود تمام گشت که «سی پاره نقره را برداشتند، بهای آن قیمت کرده شدهای که بعضی از بنیاسرائیل بر او قیمت گذاردند.

10. و آنها را بجهت مزرعه کوزهگر دادند، چنانکه خداوند به من گفت.»

11. اما عیسی در حضور والی ایستاده بود. پس والی از او پرسیده، گفت: «آیا تو پادشاه یهودهستی؟» عیسی بدو گفت: «تو میگویی!»

12. وچون روسای کهنه و مشایخ از او شکایت میکردند، هیچ جواب نمی داد.

13. پس پیلاطس وی را گفت: «نمی شنوی چقدر بر تو شهادت میدهند؟»

14. اما در جواب وی، یک سخن هم نگفت، بقسمی که والی بسیار متعجب شد.

15. و در هر عیدی، رسم والی این بود که یک زندانی، هرکه را میخواستند، برای جماعت آزاد میکرد.

16. و در آن وقت، زندانی مشهور، برابا نام داشت.

17. پس چون مردم جمع شدند، پیلاطس ایشان را گفت: «که را میخواهید برای شما آزاد کنم؟ برابا یا عیسی مشهور به مسیح را؟»

18. زیرا که دانست او را از حسد تسلیم کرده بودند.

19. چون بر مسند نشسته بود، زنش نزد اوفرستاده، گفت: «با این مرد عادل تو را کاری نباشد، زیرا که امروز در خواب درباره او زحمت بسیار بردم.»

20. اما روسای کهنه و مشایخ، قوم را بر این ترغیب نمودند که برابا را بخواهند و عیسی راهلاک سازند.

21. پس والی بدیشان متوجه شده، گفت: «کدامیک از این دو نفر را میخواهیدبجهت شما رها کنم؟ گفتند: «برابا را.»

22. پیلاطس بدیشان گفت: «پس با عیسی مشهور به مسیح چه کنم؟» جمیع گفتند: «مصلوب شود!»

23. والی گفت: «چرا؟ چه بدی کرده است؟» ایشان بیشترفریاد زده، گفتند: «مصلوب شود!»

خوانده شده فصل کامل متی 27