کتاب عهد عتیق

عهد جدید

متی 25:23-39 Old Persian Version (OPV)

23. آقایش وی را گفت: آفرینای غلام نیک متدین! بر چیزهای کم امین بودی، تو را بر چیزهای بسیار میگمارم. در خوشی خداوندخود داخل شو!

24. پس آنکه یک قنطار گرفته بود، پیش آمده، گفت: ای آقا چون تو رامی شناختم که مرد درشت خویی میباشی، ازجایی که نکاشتهای میدروی و از جایی که نیفشاندهای جمع میکنی،

25. پس ترسان شده، رفتم و قنطار تو را زیر زمین نهفتم. اینک مال توموجود است.

26. آقایش در جواب وی گفت: ای غلام شریر بیکاره! دانستهای که از جایی که نکاشتهام میدروم و از مکانی که نپاشیدهام، جمع میکنم.

27. از همین جهت تو را میبایست نقد مرابه صرافان بدهی تا وقتی که بیایم مال خود را باسود بیابم.

28. الحال آن قنطار را از او گرفته، به صاحب ده قنطار بدهید.

29. زیرا به هرکه داردداده شود و افزونی یابد و از آنکه ندارد آنچه داردنیز گرفته شود.

30. و آن غلام بینفع را در ظلمت خارجی اندازید، جایی که گریه و فشار دندان خواهد بود.

31. «اما چون پسر انسان در جلال خود باجمیع ملائکه مقدس خویش آید، آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست،

32. و جمیع امتها درحضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدامی کند به قسمی که شبان میشها را از بزها جدامی کند.

33. و میشها را بر دست راست و بزها را برچپ خود قرار دهد.

34. آنگاه پادشاه به اصحاب طرف راست گوید: بیاییدای برکت یافتگان از پدر من و ملکوتی را که از ابتدای عالم برای شما آمادهشده است، به میراث گیرید.

35. زیرا چون گرسنه بودم مرا طعام دادید، تشنه بودم سیرآبم نمودید، غریب بودم مرا جا دادید،

36. عریان بودم مراپوشانیدید، مریض بودم عیادتم کردید، در حبس بودم دیدن من آمدید.

37. آنگاه عادلان به پاسخ گویند: ای خداوند، کی گرسنه ات دیدیم تاطعامت دهیم، یا تشنه ات یافتیم تا سیرآبت نماییم،

38. یا کی تو را غریب یافتیم تا تو را جادهیم یا عریان تا بپوشانیم،

39. و کی تو را مریض یامحبوس یافتیم تا عیادتت کنیم؟

خوانده شده فصل کامل متی 25