کتاب عهد عتیق

عهد جدید

متی 25:11-22 Old Persian Version (OPV)

11. بعد از آن، باکره های دیگر نیز آمده، گفتند: "خداوندا برای ماباز کن."

12. او در جواب گفت: "هرآینه به شمامی گویم شما را نمی شناسم."

13. پس بیدار باشیدزیرا که آن روز و ساعت را نمی دانید.

14. «زیرا چنانکه مردی عازم سفر شده، غلامان خود را طلبید و اموال خود را بدیشان سپرد،

15. یکی را پنج قنطار و دیگری را دو وسومی را یک داد؛ هر یک را بحسب استعدادش. و بیدرنگ متوجه سفر شد.

16. پس آنکه پنج قنطار یافته بود، رفته و با آنها تجارت نموده، پنج قنطار دیگر سود کرد.

17. و همچنین صاحب دوقنطار نیز دو قنطار دیگر سود گرفت.

18. اما آنکه یک قنطار گرفته بود، رفته زمین را کند و نقد آقای خود را پنهان نمود.

19. «و بعد از مدت مدیدی، آقای آن غلامان آمده، از ایشان حساب خواست.

20. پس آنکه پنج قنطار یافته بود، پیش آمده، پنج قنطار دیگرآورده، گفت: خداوندا پنج قنطار به من سپردی، اینک پنج قنطار دیگر سود کردم."

21. آقای او به وی گفت: آفرینای غلام نیک متدین! بر چیزهای اندک امین بودی، تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. به شادی خداوند خود داخل شو!

22. وصاحب دو قنطار نیز آمده، گفت: ای آقا دو قنطارتسلیم من نمودی، اینک دو قنطار دیگر سودیافتهام.

خوانده شده فصل کامل متی 25