کتاب عهد عتیق

عهد جدید

متی 14:4-16 Old Persian Version (OPV)

4. چون که یحیی بدو همی گفت: «نگاه داشتن وی بر تو حلال نیست.»

5. و وقتی که قصد قتل او کرد، از مردم ترسید زیرا که او را نبی میدانستند.

6. اما چون بزم میلاد هیرودیس را میآراستند، دختر هیرودیا درمجلس رقص کرده، هیرودیس را شاد نمود.

7. از اینرو قسم خورده، وعده داد که آنچه خواهدبدو بدهد.

8. و او از ترغیب مادر خود گفت که «سریحیی تعمیددهنده را الان در طبقی به من عنایت فرما.»

9. آنگاه پادشاه برنجید، لیکن بجهت پاس قسم و خاطر همنشینان خود، فرمود که بدهند.

10. و فرستاده، سر یحیی را در زندان از تن جدا کرد،

11. و سر او را در طشتی گذارده، به دختر تسلیم نمودند و او آن را نزد مادر خود برد.

12. پس شاگردانش آمده، جسد او را برداشته، به خاک سپردند و رفته، عیسی را اطلاع دادند.

13. و چون عیسی این را شنید، به کشتی سوارشده، از آنجا به ویرانهای به خلوت رفت. و چون مردم شنیدند، از شهرها به راه خشکی از عقب وی روانه شدند.

14. پس عیسی بیرون آمده، گروهی بسیار دیده، بر ایشان رحم فرمود وبیماران ایشان را شفا داد.

15. و در وقت عصر، شاگردانش نزد وی آمده، گفتند: «این موضع ویرانه است و وقت الان گذشته. پس این گروه رامرخص فرما تا به دهات رفته بجهت خود غذابخرند.»

16. عیسی ایشان را گفت: «احتیاج به رفتن ندارند. شما ایشان را غذا دهید.»

خوانده شده فصل کامل متی 14