کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 9:10-21 Old Persian Version (OPV)

10. و چون رسولان مراجعت کردند، آنچه کرده بودند بدو بازگفتند. پس ایشان را برداشته به ویرانهای نزدیک شهری که بیت صیدا نام داشت به خلوت رفت.

11. اما گروهی بسیار اطلاع یافته در عقب وی شتافتند. پس ایشان را پذیرفته، ایشان را از ملکوت خدا اعلام مینمود و هرکه احتیاج به معالجه میداشت صحت میبخشید.

12. و چون روز رو به زوال نهاد، آن دوازده نزدوی آمده، گفتند: «مردم را مرخص فرما تا به دهات و اراضی این حوالی رفته منزل و خوراک برای خویشتن پیدا نمایند، زیرا که در اینجا درصحرا میباشیم.»

13. او بدیشان گفت: «شماایشان را غذا دهید.» گفتند: «ما را جز پنج نان و دوماهی نیست مگر برویم و بجهت جمیع این گروه غدا بخریم.»

14. زیرا قریب به پنجهزار مرد بودند. پس به شاگردان خود گفت که ایشان را پنجاه پنجاه، دسته دسته، بنشانند.»

15. ایشان همچنین کرده همه را نشانیدند.

16. پس آن پنج نان و دوماهی را گرفته، به سوی آسمان نگریست و آنها رابرکت داده، پاره نمود و به شاگردان خود داد تاپیش مردم گذارند.

17. پس همه خورده سیرشدند. و دوازده سبد پر از پاره های باقیمانده برداشتند.

18. و هنگامی که او به تنهایی دعا میکرد وشاگردانش همراه او بودند، از ایشان پرسیده، گفت: «مردم مرا که میدانند؟»

19. در جواب گفتند: «یحیی تعمیددهنده و بعضی الیاس ودیگران میگویند که یکی از انبیای پیشین برخاسته است.»

20. بدیشان گفت: «شما مرا که میدانید؟» پطرس در جواب گفت: «مسیح خدا.»

21. پس ایشان را قدغن بلیغ فرمود که هیچکس را از این اطلاع مدهید.

خوانده شده فصل کامل لوقا 9