کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 24:32-52 Old Persian Version (OPV)

32. پس با یکدیگر گفتند: «آیا دل در درون مانمی سوخت، وقتی که در راه با ما تکلم مینمود وکتب را بجهت ما تفسیر میکرد؟»

33. و در آن ساعت برخاسته به اورشلیم مراجعت کردند و آن یازده را یافتند که با رفقای خود جمع شده

34. می گفتند: «خداوند در حقیقت برخاسته و به شمعون ظاهر شده است.»

35. و آن دو نفر نیز ازسرگذشت راه و کیفیت شناختن او هنگام پاره کردن نان خبر دادند.

36. و ایشان در این گفتگو میبودند که ناگاه عیسی خود در میان ایشان ایستاده، به ایشان گفت: «سلام بر شما باد.»

37. اما ایشان لرزان وترسان شده گمان بردند که روحی میبینند.

38. به ایشان گفت: «چرا مضطرب شدید و برای چه دردلهای شما شبهات روی میدهد؟

39. دستها وپایهایم را ملاحظه کنید که من خود هستم و دست بر من گذارده ببینید، زیرا که روح گوشت واستخوان ندارد، چنانکه مینگرید که در من است.»

40. این را گفت و دستها و پایهای خود رابدیشان نشان داد.

41. و چون ایشان هنوز ازخوشی تصدیق نکرده، در عجب مانده بودند، به ایشان گفت: «چیز خوراکی در اینجا دارید؟»

42. پس قدری از ماهی بریان و از شانه عسل به وی دادند.

43. پس آن را گرفته پیش ایشان بخورد.

44. و به ایشان گفت: «همین است سخنانی که وقتی با شما بودم گفتم ضروری است که آنچه درتورات موسی و صحف انبیا و زبور درباره من مکتوب است به انجام رسد.»

45. و در آن وقت ذهن ایشان را روشن کرد تا کتب را بفهمند.

46. و به ایشان گفت: «بر همین منوال مکتوب است وبدینطور سزاوار بود که مسیح زحمت کشد و روزسوم از مردگان برخیزد.

47. و از اورشلیم شروع کرده، موعظه به توبه و آمرزش گناهان در همه امتها به نام او کرده شود.

48. و شما شاهد بر این امور هستید.

49. و اینک، من موعود پدر خود را برشما میفرستم. پس شما در شهر اورشلیم بمانیدتا وقتی که به قوت از اعلی آراسته شوید.»

50. پس ایشان را بیرون از شهر تا بیت عنیا بردو دستهای خود را بلند کرده، ایشان را برکت داد.

51. و چنین شد که در حین برکت دادن ایشان، ازایشان جدا گشته، به سوی آسمان بالا برده شد.

52. پس او را پرستش کرده، با خوشی عظیم به سوی اورشلیم برگشتند.

خوانده شده فصل کامل لوقا 24