کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 22:42-54 Old Persian Version (OPV)

42. «ای پدر اگر بخواهی این پیاله را از من بگردان، لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو.»

43. وفرشتهای از آسمان بر او ظاهر شده او را تقویت مینمود.

44. پس به مجاهده افتاده به سعی بلیغتردعا کرد، چنانکه عرق او مثل قطرات خون بود که بر زمین میریخت.

45. پس از دعا برخاسته نزدشاگردان خود آمده ایشان را از حزن در خواب یافت.

46. به ایشان گفت: «برای چه در خواب هستید؟ برخاسته دعا کنید تا در امتحان نیفتید.»

47. و سخن هنوز بر زبانش بود که ناگاه جمعی آمدند و یکی از آن دوازده که یهودا نام داشت بردیگران سبقت جسته نزد عیسی آمد تا او راببوسد.

48. و عیسی بدو گفت: «ای یهودا آیا به بوسه پسر انسان را تسلیم میکنی؟»

49. رفقایش چون دیدند که چه میشود عرض کردند خداوندابه شمشیر بزنیم.

50. و یکی از ایشان، غلام رئیس کهنه را زده، گوش راست او را از تن جدا کرد.

51. عیسی متوجه شده گفت: «تا به این بگذارید.» وگوش او را لمس نموده، شفا داد.

52. پس عیسی به روسای کهنه و سرداران سپاه هیکل و مشایخی که نزد او آمده بودند گفت: «گویا بر دزد با شمشیرها و چوبها بیرون آمدید.

53. وقتی که هر روزه در هیکل با شما میبودم دست بر من دراز نکردید، لیکن این است ساعت شما و قدرت ظلمت.»

54. پس او را گرفته بردند و بهسرای رئیس کهنه آوردند و پطرس از دور از عقب میآمد.

خوانده شده فصل کامل لوقا 22