کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 19:24-37 Old Persian Version (OPV)

24. پس به حاضرین فرمود قنطار را از این شخص بگیرید وبه صاحب ده قنطار بدهید.

25. به او گفتندای خداوند، وی ده قنطار دارد.

26. زیرا به شمامی گویم به هرکه دارد داده شود و هرکه نداردآنچه دارد نیز از او گرفته خواهد شد.

27. اما آن دشمنان من که نخواستند من بر ایشان حکمرانی نمایم، در اینجا حاضر ساخته پیش من به قتل رسانید.»

28. و چون این را گفت، پیش رفته متوجه اورشلیم گردید.

29. و چون نزدیک بیتفاجی وبیت عنیا بر کوه مسمی به زیتون رسید، دو نفر ازشاگردان خود را فرستاده،

30. گفت: «به آن قریهای که پیش روی شما است بروید و چون داخل آن شدید، کره الاغی بسته خواهید یافت که هیچکس بر آن هرگز سوار نشده. آن را باز کرده بیاورید.

31. و اگر کسی به شما گوید، چرا این راباز میکنید، به وی گویید خداوند او را لازم دارد.»

32. پس فرستادگان رفته آن چنانکه بدیشان گفته بود یافتند.

33. و چون کره را باز میکردند، مالکانش به ایشان گفتند چرا کره را باز میکنید؟

34. گفتند خداوند او را لازم دارد.

35. پس او را به نزد عیسی آوردند و رخت خود را بر کره افکنده، عیسی را سوار کردند.

36. و هنگامی که او میرفت جامه های خود را در راه میگستردند.

37. و چون نزدیک بهسرازیری کوه زیتون رسید، تمامی شاگردانش شادی کرده، به آوازبلند خدا را حمد گفتن شروع کردند، بهسبب همه قواتی که از او دیده بودند.

خوانده شده فصل کامل لوقا 19