کتاب عهد عتیق

عهد جدید

لوقا 15:28-32 Old Persian Version (OPV)

28. ولی او خشم نموده نخواست به خانه درآید تا پدرش بیرون آمده به او التماس نمود.

29. اما او در جواب پدرخود گفت، اینک سالها است که من خدمت توکردهام و هرگز از حکم تو تجاوز نورزیده و هرگزبزغالهای به من ندادی تا با دوستان خود شادی کنم.

30. لیکن چون این پسرت آمد که دولت تو رابا فاحشهها تلف کرده است، برای او گوساله پرواری را ذبح کردی.

31. او وی را گفت، ای فرزند تو همیشه با من هستی و آنچه از آن من است، مال تو است.

32. ولی میبایست شادمانی کرد و مسرور شد زیرا که این برادر تو مرده بود، زنده گشت و گم شده بود، یافت گردید.»

خوانده شده فصل کامل لوقا 15